|
چهار شنبه 23 فروردين 1391برچسب:, :: 22:14 :: نويسنده : لیلی
ادبیات عشق :
به سه دوست صمیمی میگم که تحویلت نگیرن ! امروز مرا بخوان که فردا دیر است / این خواب عجیب ما چه بی تعبیر است ای کاش دلم اسیر و بیمار نبود / دربند نگاه او گرفتار نبود نه یادم میکنی نه میروی یاد / به نیکی باد یادت ای پریزاد هنوزم انتظار و انتظار است / هنوزم دل بی تو بی قرار است عشق یعنی با غم الفت داشتن / سوختن با درد نسبت داشتن گفت بنویس میمانم ، نوشتم میروم ، این غلط املائی مرا ویران کرد گفتم که خدا مرادی بفرست / طوفان زده ام راه نجاتی بفرست فرمود که با زمزمه یا مهدی / نذر گل نرگس ، صلواتی بفرست . . . عشق اگر عشق تو و عاشق اگر من باشم آنچه هرگز نرسد ، روز جدائی باشد . . . بی دل و خسته در این شهرم و دلداری نیست غم دل با که توان گفت که دلداری نیست رو مداوای خود کن ای دل از جای دگر کندر این شهر طبیب دل بیماری نیست . . . نظرات شما عزیزان:
تنهایی و دلتنگیت را پیش فروش نکن ، فصلش که برسد به قیمت میخرند !
سلام دوست عزیز خوشحال میشم به منم سر بزنی موافق به تبادل لینک هستی تو نظرات بگو منتظرم ![]() ![]() ![]() ![]()
![]() |